momali

Friday, May 06, 2005

از آنفلانزا تا شعر مایکل

درود
آقا من دارم میمیرم.از دیروز تا حالا تمام بدنم درد می کنه.فکر کنم آنفلانرا گرفتم.دیروز من ودوستم با موتور یه خورده بیرون شهر دور زدیم.شاید به خاطر اونه که من اینجور شدم.البته الان یه خورده بهتر شدم.ولی امیدوارم این بیماری تا عید تو تنم نمونه.چون از شیرنی خوردن تو عید می افتم.
فعلا هم هیچ شعری آماده ندارم.برید یه مدت خوش باشید.چون از دست شعرهای زاغارت من راحت می شید.البته شاید چند روز دیگه حالم خوب بشه ودوباره طبع شعری من گل کنه.
...................
یه شعر هم برای مایکل دارم می گم.فعلا نیمه کاره هست.بعدا تمومش می کنم ومی زارم تو وبلاگ مایکلی خودم.
فعلا چند بیتش رو داشته باشین:
"مایکل"
خداوندا به داد من رسیدی ........ مرا عاشق ترینها آفریدی
از آن روزی که مایکل آفریدی ........ به جسم من همی روحی دمیدی
به دیدارش دلم را شاد کردی .........غم دوری ز او را یاد کردی
برایم زندگانی بهترین شد .......... به واقع قلب من عاشق ترین شد
ادامه دارد........
تا بعد

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home