momali

Wednesday, May 25, 2005

لطفا به معین بگویید نیاید


بعد از یه مدت دوری از وبلاگ به دلیل مشکلاتی که داشتم دوباره برگشتم.تواین مدت اتفاقات زیادی افتاده.که جالبترینشون رد صلاحیت معین بود وتلخترین هم تایید صلاحت معین.
من وقتی خبر رد صلاحت معین رو شنیدم بسیار خوشحال ومشعوف شدم که انشاالله مشارکت هم از انتخابات کناره گیری خواهد کرد.ولی گویا کور خوانده بودم!!!!!
من هم مثل خیلی از شماها از معین می خوام که در انتخابات شرکت نکند ومشت محکمی به دهان رهبر معظم بزند.باشد که چند تا از دندانهای رهبر بشکنه ودیگه از این مصلحت اندیشیها نکند.
حالا جدا از شوخی اگر معین در انتخابات شرکت کنه یعنی حکم حکومتی رهبر رو قبول داره.که در این صورت هیچ فرقی با آیت الله
جنتی نداره.
تو خبرها هم اومده بود که وزارت کشور ورئیس جمهور اعلام کردند که این حکم حکومتی نبود.به نظر من فکر نکنم فرقی داشته باشه.چه حکم حکومتی یا چه پیشنهاد بوده باشه خلاصه از طرف خامنه ای بوده.

Friday, May 13, 2005

کاندید


اون قدیما می گفتن هر کس که از مادرش قهر می کنه میاد خواننده می شه.
ولی در حال حاضر باید بگیم که هر کسی از مادرش قهر می کنه میاد کاندید ریاست جمهوری می شه.
به قول گزارشگر تلوزیون این افراد حتی تا حالا یک بار قانون انتخابات رو نخوندن وبعد میان کاندید می شن.
گویا اینها نمی دونن که زن نمی تونه کاندید بشه.برای کاندید شدن باید مدرک بالایی داشت.سن هم ملاک هست.خیلی از این کاندید های محترم حتی سواد هم ندارند.
ولی از همه اینها با حالتر این مهدی موعود هست.خبرش رو بخونین:
فردي به نام مهدي موعود براي ثبت نام در انتخابات به ستاد انتخابات كشور مراجعه كرد.
یک نفر هم کفن پوش کاندید می شود!
تو این نظام مقدس آدم نباید از این چیزها تعجب کنه.اینها موارد عادی به حساب میان.
....................
کاندید شدم بنده دوباره ....... کاندید شدن چه کیفی داره
کاندید کفن به دوش هم اینجاست ........ بی چاره حسین کفن نداره

Saturday, May 07, 2005

بد شانسی

اصولا چون اینجانب بد شانس تشریف دارم واز اون زمانی که بوجود اومدم شانس با من قهر کرده وهمچنین مسئولان پرشین بلاگ افرادی حزب اللهی وپایبند به ولایت مطلقه فقیه (وقیح) هستند وبلاگ قبلی بنده مسدود شد.
اونم به خاطر چی؟فقط به خاطر یه شعر ناقابل که اصلا نه خود شعر نه اون فردی که در شعر بهش اشاره شده ارزش این حرفها رو نداره.
درسته منم یه خورده زیاد روی کردم ولی دیگه حق من بسته شدن وبلاگ نبود.نامردها حد اقل یه اخطار هم بهم ندادن.زرتی وبلاگ نازنین من رو بستن.
در ضمن تمام نوشته های وبلاگ قبلی رو به اینجا منتقل کردم.اون شعری هم که باعث بسته شدن وبلاگم شد رو می تونید تو نوشته قبلی بخونید.
آخه یکی نیست به اینها بگه که فحش دادن به یک دیکتاتورمگه ایراد داره.الان من مثلا بیام اینجا وبه صدام یا هیتلر فحش بدم به کسی بر می خوره.بر عکس همه خوشحال هم می شن.
البته این رو باید یادم می بود که اگه به دیکتاتورهای قدیمی فحش بدیم ایراد نداره چون از بین رفته اند.ولی تا زمانی که این دیکتاتور وجود داره اگه بهش اعتراض کنی یا وبلاگت رو می بندن یا اگه گیرت بیارن اعدامت می کنن.
راستی عجب رویی من دارم که بعد از بسته شدن اون وبلاگ این رو باز کردم.اگه اونها بفهمن من کجا زندگی می کنم میان دهن من رو سرویس می کنن.ولی اشکال نداره.من از هیچ چیز نمی ترسم!!
.................
راستی این وبلاگ بخش نظر دهی داره.همین پایینه.دوستانی که با بلاگر (بلاگ اسپات) آشنا هستند می توانند به من بگن که چه جوری می تونم نوشته بخش نظرات رو درست کنم.هر چی تو ویرایش قالب گشتم نتونستم پیدا کنم.
فدای همه (به کوری چشم پرشین بلاگ)

Friday, May 06, 2005

رهبر وکرمان

به مناسبت اینکه نماینده مستقیم خدا در کره زمین به شهر مقدس کرمان تشریف فرما شدند وبه احتمال زیاد همین روزها از سفر بر خواهند گشت.در هنگام برگشت این مقام بزرگوار! از کرمان کودکی که در حال دیدن این خبر از تلویزیون بوده به پدرش می گوید:
بابا ببین بابا ببین ...... رهبر ز کرمان آمده
با زیره وقند ونبات ....... با چای وقلیان آمده
با دوستان اندر برش ....... خوشحال وخندان آمده
بادی بود اندر سرش ........ انگار از آلمان آمده
کرمان ز گه آید برون ........ این گه ز کرمان آمده
...................
از عزیزان کرمانی وحومه خواهش مندیم ناراحت نشوند وبه اینجانب فحش ندهند چون بیت آخر این شعر از من نیست.

متلک پرانی پرزیدنت با شهردار

از اتفاقات جالب این روزهای نزدیک به انتخابات یکیش همینه.
رئیس جمهور تو ترافیک گیر می کنه میاد یقه شهردار رو می گیره.البته حق هم داره.اون شهردار قشنگ تهران باید یه فکری به حال ترافیک کنه ولی این مم نیست.مهم اینه که اول خاتمی یه فکری به حال خودش بکنه که الان منفورترین چهره در ایرانه.نه اینوریها قبولش دارن نه اونوریها نه وسطیها.اصلا من مطمئن هستم زنش هم اونو قبول نداره.یه بار خواهر زاده خاتمی به من گفت که زن خاتمی تو خونه اونو ممد چاخان صداش می کنه.
تازه تا حالا هم چند بار به مقام شامخ ولایت توهین کرده.و ایشون رو جزئی از جامعه معلولان به حساب آورده!
من گفتم نه بابا انگار زن خاتمی هم از خودمونه.
................
اینم خلاصه ای از جدال جالب این دو بشر
مقاله ای در رونامه اقبال در مورد این موضوع
این هم لوس بازی های کیهان درباره همین مورد
راستی شما فکر می کنید حق با کدوم یکیه؟
تا بعد

هفته وحدت

یکی از عجیب ترین ضایع ترین وتابلو ترین نامهایی که ما می تونیم رو این هفته بزاریم همین نامه.هفته وحدت!؟
چرا؟
این مسلمانان شیعه وسنی در همه چیز با هم اختلاف دارن.حتی در تاریخ تولد پیامبر شون.
از اون عجیب تر اینکه این اختلاف بزرگ رو نشانه وحدت خودشون می دونن!
واقعا که قوم جالبی هستند.به یک محقق بگید بیاد اینها رو کشف کنه!
تا بعد...

اختلافات حکومت های دینی

من هنوز نتونستم متوجه بشم که چرا این حکومت های دینی آبشون تو یه جوب نمی ره.
منظورم حکومت های ایران واسرائیل هست.بابا اینا که هر دو تاشون بر پایه دین به پا شدند.قوانین شون هم بر طبق قوانین دین هست.پس مشکلشون چیه؟
تازه مشکلشون اونقدر به جاهای باریک کشیده که حالا شارون برای تغییر حکومت ایران طرح می ده!
من که با هر دوتاش مخالفم.امیدوارم هر دو تا همدیگه رو نابود کنند.
از قدیم گفتن: عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد!
....................
صهیونیزم وطالبان * در کار وزار.......عاشقان حجله پا اندر فرار
این دعا را می کنیم هر شب خدا........ رهبران هر دو سرها روی دار
...................
* = طالبان:اینجا معنی مسلمانان رو می ده!
تا بعد

انتخابات ومشروعیت نظام

خب حالا بپردازیم به بحث نه چندان شیرین انتخابات.
اول از همه بگم که من یکی از مخالفان شرکت در انتخابات هستم.به هزار ویک دلیل که فکر کنم همه شما اونا رو بدونید ودیگه لازم به گفتن نباشه.یکی از افتخاراتم این هست که با اینکه می تونستم در دو انتخابات شرکت بکنم ولی هنوز شناسنامه من خالی از مهر انتخابات هست.
یک سری از عزیزان هستند که در عین حالی که دو انتخابات قبلی رو تحریم کردند می گویند باید در این انتخابات شرکت کرد.دلیلشون هم این هست که می گویند نباید بزاریم رئیس جمهوری هم دست اصول گرایان بیافته.چون ممکنه دوباره برگردیم به همان دوران اول انقلاب.
به این دوستان باید عرض کنم که اگر شما این حکومت رو مشروع می دانید که بحثش جداست ولی اگر قبول دارید که این حکومت دیگر مشروعیت نداره شرکت در این انتخابات می تونه رفتاری غیر عقلانی وابلهانه ای از طرف شما باشه.نمی دونم چرا شما به آزادی های قطره چکانی این حکومت دل بسته اید.مگر شما تجربه 8 سال حکومت خاتمی رو ندارید.
برادران من این حکومت خودش دارد می گوید من اصلاح شدنی نیستم.باز شما به زور می خواهید اصلاحش کنید.از قدیم گفتن دندون پوسیده رو باید کشید وانداخت دور.
حتی خیلی از این دوستان می دونند که دارن بین بدتر وبد ترتر یکی رو انتخاب می کنند واعتراف می کنند که معین فرد مورد نظرشون نیست ولی با این حال باز هم می خواهن در انتخابات شرکت کنند.
این مردم دارن کم کم کار رو به جایی می کشونند که بگیم که حقتونه که این حکومت بالا سرتون باشه.
....................
انتخاباتی که پیش روی ماست ........ پر ز تزویر وریا واشتباست
این حکومت قابل اصلاح نیست ........ لیک دانم رای دادن هم خطاست

اغتشاش اعراب وفتوای مجدد

در پی اغتشاش اعراب خوزستان که مسببش هم شناسایی شده دوباره علما دست به کار شده واز جعبه فتواهایشان دستور العملی تازه بیرون آوردند.این ماجرا از آنجا آغاز گردید که یک نامه از بامشاد وبلاگ نویش کشف شد.
ما از متن نامه بی اطلاع هستیم.ولی اونطور که جاسوسان ما می گویند احتمال دارد داخلش چیزهای بد بد نوشته شده باشد.برای همین ما زیاد به متن نامه نمی پردازیم.
می رویم سر اصل مطلب.یعنی فتوای عالم جلیل القدر شیخ العالمین استاد الطیور بسیط الخبار منور النکار جامع الاشرار رازق الاحوال دافع الرجال مهندس شیخ مومالی دامت القابه که قبول زحمت فرموده قدم بر روی چشمان ما گذاشته وما را از دریچه علم انکار ناپذیر وتمام نشدنیشان از طریق ارتباط تصویری با قم به فیض خواهند رسانید.
از عوامل پشت صحنه هم خواستاریم جمیع نساء ای که بیرون محوطه از دیدن شیخ ما غش نموده اند را به بیمارستان وقفی جناب شیخ مومالی برده وهر چه سریعتر درمانشان کنند.باشد که خدا توفیق بهشان داده وطفل مورد نظر پسر باشد!
خب جناب شیخ بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود فراوان به روح بر فتوح خودم وهمچنین شهدا گرانقدر محله ما.
با عرض پوزش از همه حضار باید عرض کنم که متاسفانه امروز این درب جعبه فتواهای ما باز نمی شود.یعنی کلیدش را داده بودیم به منزل مکرمه ولی ایشان وقتی به کلاس سونا رفته بودند گم کردند.برای همین فتوا دان ما امروز کار نمی کند وارور داده.ما هم مجبوریم یه چیز بگیم.برای همین می گیم که بهترین راه برای برخورد با این اختشاش سرکوب می باشد.چون ما همیشه با این اعراب مشکل داشتیم.چه در زمان پیامبر (ص) وچه همین اواخر در جنگ با عراق.
به عزیزان سرکوبگر بگویید که همانطور که خدا در قران می گوید که زنانتان را بزنید من هم اینجا می گویم فضروبهن یعنی بزنیدشان تا به گه خردن بیافتن.وهمینطور زنانشان را به نزد ما به اسیری بیاورید.چون مدتی است که جنگ نداشته ایم واز طرق مختلف به چیزمان فشار وارد می شود.
زنید آنان که تا آدم بگردند ........ چونان آن اسب تازی رم بگردند
برای مشکلات چیزمان نیز........ بگویید تا به زانو خم بگردند
والسلام

برد چلسی وارتباط آن بانبی

در پی سعود تیم چلسی به مرحله بعد وحذف تیم بایر مونیخ از جام باشگاههای اروپا یک فرد ناشناس اعلام کرد که من حضرت مومالی (ع)فرستاده خدا هستم وباعث سعود تیم چلسی هم من بودم.
این فرد در طوماری که به سازمان حقوق بشر پیامبران وهمچنین یوفا فرستاد اعلام کرد که در پی مراجعه های زیاد ودخیل بستنهای فراوان وگریه های دلخراش وفریاد های گوشخراش مربی تیم چلسی به محزر خدا ودرخواست سعود چلسی از این مرحله خدا منرا به عنوان یک صد وبیست وچار هزار ویکمین (124001) پیامبر انتخاب کرد که تا ماموریت خود را که همانا سعود چلسی بود انجان دهم.شایان ذکر هست که مربی چلسی اعلام کرد که در صورت سعود مبلغی معادل 124 میلیون دلار (به نیت 124 هزار پیامبر)به خزانه خدا واریز خواهد کرد.خدا به من اعلام کرد که در صورت درست انجام دادن ماموریتم نصف آن پول را به من بدهند.همچنین خدا منرا نامرئی فرموده و به ورزشگاه فرستادند.
من هم بعد از شروع بازی همه کار کردم.کارهایی همانند گذاشتن پوست موز وخربره زیر پای بازیکنان بایر وهمچنین پشت پا زدن به آنها وگاز گرفتن گوش وبقیه اجزا بدن آنها باعث شدم که بایر نتواند گلی به ثمر برساند.
اما وقتی بازی به دقیقه 80 نزدیک شد ومن هم از برد چلسی مطمئن بودم (چون بازی 2 بر 1 به نفع چلسی بود)رفتم گوشه ای تا استراحت کنم.در ضمن اندکی هم چرت زدم.وقتی چرتم تمام شد وچشمانم را باز کردم دیدم ای داد بی داد بازی 2 بر 2 مساوی است.برای همین دوباره به میدان برگشتم.ولی نتوانستم جلوی گل بعدی را بگیرم وبازی 3 بر 2 به نفع بایر تمام شد.ولی خوشبختانه در مجموع 2 بازی چلسی سعود کرد.
برای همین سریع به نزد خدا بازگشتم.خدا وقتی من را دید فحشی به من داد وخدو به طرفم پرتاب کرد وگفت :ای بی عرضه.یه کار بهت سپردیم نتونستی انجام بدی.من گفتم که خدا چلسی که سعود کرد.خدا گفت که ولی تو ماموریتت رو خوب انجام ندادی ومربی چلسی پولی به صندوق ما واریز نکرد.
بعد از شنیدن این سخنان من دست از پا دراز تر از بارگاه ملکوتی خدا دور شدم وحالا از سازمان حقوق بشر پیامبران تقاضا دارم که حق من را از خدا ومربی چلسی بگیرند.یه شعر هم گفتم که باید بهش گوش بدین:
"برد چلسی"
خوشحال نبی ز برد چلسی ........ هی داد بزد بگفت مرسی
این برد نشانه ی ظفر بود ........ از برد شما خدا پکر بود
گفتم که قضا قدر همین بود ....... لاکن بقیه همه شدن سوت
گفتا که اگر خدا من هستم ........ دیگر در عرش بر تو بستم
از سرعت خود کمی بکاهید ........ ديگر به سراغ من نياييد
باتشکر یک پیامبر تنها!
................
راستی باعث اختشاش در بازی میلان واینتر من نبودم ها.فکرکنم این یکی کار خود خدا باشه؟!خدا شیطان رو فرستاد تا تماشاگران رو وسوسه کنه که اونجا اختشاش کنن!
تا بعد

دوبیتی های سیاسی وغیر سیاسی

غیر سیاسی ها
کم رنگ ترین عاشق من باش ......... شکاک ترین قایق من باش
گویند که دمب تو دراز است .......... وارفته ترین عایق من باش
_______
زیر وزبرت خبر ندارد .......... بالا کمرت دمر ندارد
چشمان شما خیره به چشمم ......... چشمم به شما نظر ندارد
_______
دالان دلم دلالتش کن ........ از بهر هوا شماتتش کن
درد دل او دلم شکسته ........ دل دل نکنم تو راحتش کن
_______
زنبور بزد نیش به گوشم ........ گفتم چه زنی من که خموشم
گفتا بزدم خوب بکردم ........ اینبار زنم چونکه چموشم
_______
باران بزد وخیس بگشتم ........ بشقاب بدم دیس بگشتم
دیسم بشکست ومن شکستم ........ بیچاره بدم نیست بگشتم
_______
تک دوبیتی سیاسی
گفتند که او اند مرام است ........ گفتم که مرام او کدام است
این خاتمی ابله نافرم ........ تنها هدفش حفظ نظام است
............
این استقلال باز باخت.واقعا که دیگه شورش رو در آوردند.گل فولاد رو هم ایمان مومالی (نه نه ببخشید مبعلی) زد.می گم عجب اسم من با این بازیکن نزدیک به همه ها.
راستی این دست دادن یا ندادن خاتمی با رئیس جمهور اسرائیل اینقدر مهم بود که ما نمی دونستیم.
تا بعد

اخراج خبرنگار چیز خوبی است؟

بدون شوخی مملکت خیلی باحالی داریم.هر روز یه اتفاق می افته که خیلی جالبه.دم این نمایندگان مجلس گرم که همیشه یه حالی به ما می دن.
این بار چی شده؟هیچی.فقط یک خبرنگار رو از خانه ملت اخراج کردند.بدون دلیل.
...............
آقا در پی اخراج این خبرنگار از مجلس جناب شیخ مومالی دامت توقیفاته وجناب شیخ جفنگ جفنگیاتی دامت برکاته وجناب شیخ اسی کا دامت سبیله در یک اقدام غرور انگیز واستشهادی به صورت جمعی فتوا ای صادر کردند که این فتوا قابل تامل می باشد.لذا از کلیه عزیزان خواهش به عمل می آید که فی الحال تمام بدنشان گوش شده وبه این 3 شیخ دلاور توجه کنند باشد که عنایتی از خدا به ایشان برسد.....آمین
و اما فتواها:
1 - شیخ مومالی:اخراج فی النفسه چیز خوب ومالی هست.ولی شما باید یقین کنید که تا ختنه گاه فرو نرود والا غسل جنابت واجب می شود.که در این صورت مجبور خواهید بود به حمام عمومی تشریف ببرید.که این هم مایه درد سر خواهد بود.پس نتیجه می گیریم که آقا جان اون نماینده بی ناموس را از خانه ملت اخراج کنید.والا لعنت الله علی قوم الضالمین.من الاولین والاخرین
2 - شیخ جفنگ:این جانب نظر خنثی دارم.وچون رای به طرف اکثریت می رود ما هم رای این دو شیخ بزرگوار را قبول داریم.همین.
3 - شیخ اسی کا:یه دوستی آمد به من گفت که فلان کس رو اخراج کردند.بنده هم به ایشان گفتم:عجبا.مگر اخراج هم کردنیست.اگر که قابل کردن هست بیارید ما هم بکنیم.من توصیه می کنم که همه اخراج بکنند چون چیز باحالی هست.نماینده جان پس اخراج کن برود عزیز من.والسلام علیکم ورحمته الله وبرکاته
...............
راستی جوک جديد رو شنيدين : می گن يه خبرنگار رو تو مجلس راه نمی دادن سراغ رئيس مجلس رو می گرفت!
تا بعد

پاپ مرد

به درک مرد.باید ناراحت باشم.نه باید خوشحال باشم.شاید هم باید ناراحت باشم.اصلا به من چه.یه خوررده گیج شدم!
اصلا مگه اون کی بود.رهبر کاتولیک های جهان.اه ه ه.بازم ....
حالم بد شد.سگ جون.این جور آدمها چرا اونقدر عمر می کنند؟نکنه به خاطر ارتباط با خدا هست!
می گم بچه ها بیابن ما هم کاتولیک بشیم.فقط چند روز به احترام پاپ.بچه ها نه نگین.جون من.بابا عجب آدمهایی هستید شما.
پس شما همون مسلمون بمونین منم کافر.اینجور بهتره نه؟
................
پيام اخلاقی!!؟
می گم خداییش باید ناراحت باشیم.چون خلاصه یه انسان مرد.حالا کاری نداریم اون کی بود.
تا بعد

از آنفلانزای مجدد تا دکتر علی لاریجانی

دوستان میدونید که من اوایل اسفند ماه به مدت 5 روز دچار بیماری خفن آنفلانزا شدم.همون موقع هم ناراحت بودم که نکنه این بیماری تا عید ادامه پیدا کنه ومن هم از بخور بخور توی عید بیافتم.ولی خوشبختانه خوب شدم.
اما دیروز دوباره احساس کردم تمام بدنم درد می کنه.و شب که دیگه داشتم از درد ناله می کشیدم.ولی حالا یه خورده بهترم.به نظر من این آنفلانزا ادامه همون قبلیه هست.ولی چون خدا به من خیلی علاقه داره!!یه مدت کم منو خوب کرد تا عید رو از دست ندم.دم خدا گرم که اینقدر به فکر بندگان کافرش هست!
................
خب حالا اینا چه ربطی به دکتر لاریجانی داره.توضیح می دم.وقتی دیروز این خبر به من رسید که قراره دکتر قدم رنجه فرموده وبه شهر حقیر ما بیایند گل از گلم شکفت. وخوشحال بودم از اینکه می توانم نماینده سابق رهبر در صدا وسیما رو از نزدیک ملاقات کنم!قرار دکتر ساعت 5 در یکی از مسجدهای شهر بود.من هم سر ساعت 5 آنجا حاضر بودم.ولی از دکتر خبری نبود.بالاخره ایشان پس از 45 دقیقه تاخیر به جمع خیل مشتاقان که چیزی حدود 100 نفر بودند پیوست.مردم هم با صلاوات های مکرر که اعصاب هر بیننده ای را خرد می کرد به استقبال دکتر رفتند.صحنه ی قربانب گوسفند زیر پای دکتر هم چیز جالبی شده بود.من خودم با گوش خودم شنیدم که آن گوسفند الفاظ رکیکی را به دکتر نسبت می دادند.البته قبل از اینکه گلویش بریده شود.در این لحظه من با دیدن این صحنه یاد سر بریده حسین افتادم وهای های گریه کردم!خلاصه دكتر وارد مسجد شد ومجری هم شروع به سخنرانی کرد.بخش جالب سخنان مجری شعار هایی بود که ایشان می دادند وملت شهید پرور تکرار می کردند.شعارهایی همچون دکتر لاریجانی حمایتت می کنیم!بعد هم یک معلم بالای منبر رفت تا سخنرانی کند.من هم فکر کردم الان در مورد مشکلات معلمان صحبت می کند.ولی او از همه چیز صحبت کرد الا مشکلات معلمان!بعد هم سخنرانی دکتر شروع شد ومثل همیشه همان اراجیفی رو تکرار فرمودند که بقیه اصول گرايان می گویند.بنده هم دیگه پشت دستم رو داغ می کنم که به سخنرانی این آقایان نروم.
..................
فروم ام جی آريا هک شد.(خبر بسيار بدی بود)
تا بعد

از فوتبال عادی تا فوتبال سیاسی

درود
بردیم.یعنی ایران ژاپن رو برد.دم تمام بازیکنها گرم که امروز یه حالی به ما دادن.
بازی امروز عالی بود.تماشاگرها هم عالی بودند.
فقط یه نکته من رو آزار می داد.و اون هم نشان دادن بیش از حد عکس مقام نه چندان معظم رهبری و امام خمینی (قد) در بالای ورزشگاه آزادی بود.فیلمبردار داشت رو اعصاب عده زیادی از ایرانیها راه می رفت.تازه از اون بدتر صحبتهای گزارشگر بازی که این برد رو به مقام معظم رهبری و خانواده شهدا تبریک می گفت.از فردوسی پور بعید بود این حرفها.ولی معلوم بود از قبل بهش خط داده بودند.سر گفتن کلمات هم هی بهش سیخ می زدند!
راستی این برد رو به همه تبریک می گم.بازی بعدی 10 فروردین مقابل کره شمالی کمونیست.انشاالله اونجا هم برنده هستیم.
تا بعد

اشعار من وذات ملوکانه 2

درود
ادامه قسمت قبلی
.....................
حداد:نوشته علی جان سلام.
رهبر:نگاه کن.اگر به مخالفان رو بدهیم زود پسر خاله می شوند.
حداد:درسته.ادامه نامه رو گوش کن رهبر جان.
در اینجا حداد آن شعر را برای رهبر می خواند.
رهبر:دمش گرم بابا دمش گرم.بگویید او را بیاورند تا دهنش را پر از طلا سازیم.یا نه بهتر است به اندازه وزنش به او از این دو هزار تومنی های جدید بدهیم.آری این یکی بهتر است.
حداد:نه رهبر جان.این چه کاری می کنی.
رهبر:چطور مگه؟
حداد:چرا شما انقدر دیر می گیرد.مومالی با این شعرش شما رو به تمسخر گرفت.
رهبر:نه بابا؟بگو جون علی!!
حداد:جون علی.نه نه ببخشید به جان مبارک رهبر.
رهبر:ای بی همه چیز قلم بدست مزدور.بگویید او را بیاورند تا دهنش را مورد عنایت قرار داره وسرویس کنیم.نه بهتر است او را بر دروازه شهر به دار بیاویزیم تا عبرتی برای دیگران شود.
حداد:نه رهبر جان.اگر شما این کارها رو بکنید آبروی نظام مقدس !ما بیشتر در جهان می ره.
رهبر:پس چه کار کنیم؟
حداد:فعلا بی خیالش شوید.تا بعدا سر فرصت حالش رو بگیریم.
رهبر:می گویم حداد.خوب مخت دارد کار می کند ها!موش بخوردت.
حداد:لطف دارید رهبر جان.موش خود شما را بخورد.
رهبر:نگاه کن.این حرفت خیلی چرند بود.خب اینترنت را بی خیال شو.فعلا بیا ماساژت را ادامه بده.
.....................

اشعار من وذات ملوکانه ۱

درود
خب حالا سئوال اینه.چه شد که اشعار ما مورد پسند ذات ملوکانه قرار نگرفت؟البته به دوستان یاد آوری شود که این نوشته در پی نوشته قبلی هست.پس برای برداشتی بهتر اول به نوشته قبلی مراجعه فرمایید.
خب داستان از کجا شروع می شه؟از اینجا که ما شعر رو می فرستیم برای رهبر.از این به بعد به صورت نمایش نامه ای خواهد بود.
......................
داخل بیت رهبری
رهبر:حداد بیا اینجا کارت داریم.
حداد:بله فامیل الان میام.
رهبر:ای پدر سگ.مگر بهت نگفتم که دیگر ما را فامیل صدا نکنی.
حداد:چشم رهبر غلط کردم.دیگه نمی گم.
رهبر:خب ایراد ندارد.فعلا بیا یه ماساژی به ما بده که حالی ببریم.
حداد:وا!علی.از تو دیگه انتظار نداشتم.
رهبر :مادر به خطا.علی دیگر کیست.من رهبر مسلمین جهان هستم.
حداد:آخ ببخشید باز یادم رفت.
رهبر:خب چرا ایستادی مرا نگاه می کنی.بیا ماساژ بده دیگر.
حداد:به روی چشم رهبرم.
رهبر:آه آه آه آه آه ه ه ه ه
حداد:هوی رهبر.چه خبرته.همه رو بیدار کردی.آرومتر آه آه کن.
رهبر:باشد.ولی تو فعلا بماساژ.می گم راستی حداد اون چیزت رو آوردی.
حداد:کدام چیز رهبرم.
رهبر:همون دیگه.چی بود اسمش.آها کامپیوتر.
حداد:کامپیوتر نه رایانه.
رهبر:پدر سگ.باز تو روی حرف من حرف زدی.همش تقصیر اون لاریجانی فلان فلان شده هست که اسم همه چیز رو عوض کرد.
حداد:خب شما خودش رو ناراحت نکن.رایانه خودم رو هم آوردم.اینها اینجاست.
رهبر:خب می گم برو ایمیلهای من را چک کن شاید یکی دو تا برگشتی توش بود!
حداد: چشم.صبر کنید وارد سایت یاهو بشوم!
رهبر:ای خائن نامرد.رفتی برای ما ایمیل مجانی بی کلاس گرفتی.حالت را می گیرم.
حداد:نه قربان.این ایمیل واسه دست گرمی هست.بعدا که راه افتادین یه درست حسابیشو براتون می گیرم.
رهبر:خب حالا بی خیال.ایمیلها رو چک کن.
حداد:قربان یه ایمیل اومده از طرف مومالی.
رهبر:کی مومالی.همون کافر نامرد که برای من قبلا شعر گفته بود.
حداد:آره همونه.ولی انگار پشیمون شده.توبه نامه نوشته.
رهبر:ها خوشمان اومد.این یکی دشمن ما هم توبه کرد.بخوان ببینم چی نوشته.
ادامه دارد...................

از بستر مرگ تا بیخ ریش رهبر

درود
همه شما می دونید که یه چند روزیه مریضم.این بیماری انگار داره بیخ پیدا می کنه.دیروز حالم خیلی بد بود.تقریبا فکر می کردم که دیگه دارم نفسهای آخر رو می کشم.بعد دیدم که نه اگه من بمیرم اون دنیا خدا حسابم رو می رسه.چون دیگه مسلمون نیستم.پس همون لحظه یه شهادتین بلند گفتم بعد هم بلند شدم رخت خوابم رو روبه قبله انداختم.یه چند ساعتی منتظر شدم.دیدم نه!انگار خبری نیست.برای همین بلند شدم رفتم وضو گرفتم وبه درگاه خدا نماز خوندم!نمی دونید چه حالی بردم.به قول خدا یه حال عظمی بردم!
یک دفعه اون لحظه یادم افتاد که باید دست به دامن یه نفر بشم.چون می دونستم کارم تمومه.گفتم که چه کسی بهتر از نماینده مستقیم خدا در زمین یعنی رهبر معظم انقلاب(خا).برا همین این شعر رو برای رهبر سرودم وبا احترام براش فرستادم.امیدوارم پسند بیفته:
.......................
"رهبرا"
رهبرا ای من فدای کاکلت ......... بند انگشتم درون فاکلت
رهبرا ریشت کشد ما را ببین ......... کف کنم از بهر رویت اینچنین
رهبرا رویت مثال ماه بود .......... حال ما از بهر آن رو آه بود
رهبرا ریشت عجب فر می دهی ......... پیش آیات معظم اینچنین قر می دهی
رهبرا نعلین تو پیشم زر است ......... نمره آنرا غلامت از بر است
رهبرا دستمال یزدی را بیار.......... بهر مالش چیز خود را در بیار
momaliذوب ولایت بوده است ..........عاشق پشم وعبایت بوده است
.........................
آقا نشد.همین الان از بیت رهبری ای میل برام اومده که شعر شما مورد پسند رهبر قرار نگرفته.اه ریدن تو شانس ما.یه بار اومدیم برای رهبر دستمال بزنیم ها.نشد که نشد.برای همین من دوباره از اسلام استعفا می دم.تا باشد که رهبر سر عقل بیاید.
در ضمن الان حالم یه کم بهتر شده.می گم انگار آدم تا چند تا لیچار بار حاکم دیکتاتور می کنه حالش بهتر می شه.
تا بعد

از آنفلانزا تا شعر مایکل

درود
آقا من دارم میمیرم.از دیروز تا حالا تمام بدنم درد می کنه.فکر کنم آنفلانرا گرفتم.دیروز من ودوستم با موتور یه خورده بیرون شهر دور زدیم.شاید به خاطر اونه که من اینجور شدم.البته الان یه خورده بهتر شدم.ولی امیدوارم این بیماری تا عید تو تنم نمونه.چون از شیرنی خوردن تو عید می افتم.
فعلا هم هیچ شعری آماده ندارم.برید یه مدت خوش باشید.چون از دست شعرهای زاغارت من راحت می شید.البته شاید چند روز دیگه حالم خوب بشه ودوباره طبع شعری من گل کنه.
...................
یه شعر هم برای مایکل دارم می گم.فعلا نیمه کاره هست.بعدا تمومش می کنم ومی زارم تو وبلاگ مایکلی خودم.
فعلا چند بیتش رو داشته باشین:
"مایکل"
خداوندا به داد من رسیدی ........ مرا عاشق ترینها آفریدی
از آن روزی که مایکل آفریدی ........ به جسم من همی روحی دمیدی
به دیدارش دلم را شاد کردی .........غم دوری ز او را یاد کردی
برایم زندگانی بهترین شد .......... به واقع قلب من عاشق ترین شد
ادامه دارد........
تا بعد

از شعر معمولی تا شعر بالای ۱۸ سال

درود
یه شعر دیگه گفتم.این یه خورده از بقیه بهتره.البته به نظر من:
.................
"ندا"
خدایا عاشقم عشقم نهان کن ........ سر دل را به سوی این وآن کن
پری رویان عالم را صدا کن ........ برایش زندگانی ها فدا کن
دلم را از ازل نابود گردان ......... مرا باعشق از دنیا جدا کن
اگر آنها بخواهند نیست گردم ......... مرا قربانی راه ندا کن
به پایش قلب من را له بگردان ........ برایش داد من را بی صدا کن
momaliهم فدای آن دو چشمش .......... دلش را عاشق این بی خدا کن
.................
یه شعر(2 بیتی)دیگه هم گفتم که البته این شعر برای افراد پایین 18 سال وبالای 80 سال وافراد بی ظرفیت توصیه نمی شود:
"دادن"
به دادن دادنت دانت زیاد است ......... به درجا دادنت رانت زیاد است
برایت دادن یک دست کافی ست ........ که یکجا دادنت کانت زیاد است
.................
اگه شما نگرفتید که منظور از این شعر چیه زیاد به مغزتون فشار نیارید!چون خودم هم نفهمیدم چی گفتم.ولی البته اونایی که باید بفهمن حتما خواهند فهمید.
راستی برد استقلال در برابر پرسپوليس رو به همه استقلاليها تبريک می گم.ولی اين برد يه حال اساسی به ما داد.دم محمود فکری گرم.
تا بعد

Thursday, May 05, 2005

از دوربیین عکاسی تا جام باشگاههای اروپا

درود
عشق دوربین عکاسی داره منو می کشه.نمی دونم چی کار کنم.هر چی به پدرم می گم دوربین بخر می گه پول ندارم
آخه مگه پول دوربین چقدر می شه.همش 200 هزار تومن!(دوستان واسه قشر متوسط جامعه 200 هزار تومن خیلیه ها.چون کل حقوق پدرم 300 هزار تومنه)
راستی این دوربین عکاسی که من باهاش عکس می گیرم وتو وبلاگ می زارم یه دوربین ضاغارت 20 هزار تومنی که از کامپیوتر جدا نمی شه.ولی خوب کیفیتش بدک نیست.
حالا من یه شعر گفتم وبرای پدرم خوندم ولی باز هم راضی نشد.حالا اون شعر رو اینجا می زارم.شاید برای دوستان دیگه ای که دوربین از پدرشون می خوان به کار بیاد:
........................
"دوربین"
من بگفتم بهر بابا ای پدر .......... دوربین خواهد دلم یالا بخر
او بگفتا جیب من خالی بود .......... کک درونش حالی به حالی بود
من بگفتم جان بابا بی خیال .......... این یکی را گر نگیری ضد حال
قیمت دوربین کمی بالا بود .......... جایگاهش نزد من والا بود
گر یکی قسطی ببندی بهر من .......... عکس گیرم من 2 تا از شهر من
می روم پیش مهندس گویمش ......... بعد هم ماشینتان را شویمش
اب* بگفتا بی خیال دوربین ......... می ودف را گیر و حالش را ببین
من بگفتم بی خیال از بهر چه ......... خر نکن من را مگه هستم بچه
من می ودف را نمی خواهم پدر......... دوربین خواهد دلم یالا بخر
.......................
* = اب : پدر به لسان عربی
.......................
امشب این بارسلونا ما رو جر داد تا بالاخره بازی رو برد.اگه این بازی رو نمی برد جلوی بچه ها ضایع می شدیم.البته بازی برگشت هم هست که اون خیلی مهمه.ولی یه چیز رو الان بگم.قهرمان امسال جام باشگاههای اروپا فقط براسا هست.فدای رونالدینیهو.
تا بعد